●
همان طور كه آقاي يوسفي گفتن ما دو نوع الگوبرداري يا كپي برداري در معماري داريم كه شرحش رو خود ايشون در اينجا دادن. اما روند اين الگوبرداري و كپي برداري چي بوده و از كجا آمده.
اصولا تقليد و كپي برداري از سبكهاي هنري و معماري در كشورهايي با فضاي تاريخي اجتماعي و سياسي متفاوت شكل گرفته و پيدا شده اند معمولا سازنده و ثمر بخش نيست. سبكها زاييده شرايط معيني هستندو فقط در همان فضايي كه شكل گرفته اند داراي ارزش هستند . اما واقعا در اين دهكده جهاني چه بايد كرد . آيا در حال حاضر جلوگيري از ورود امواج جهاني مقدور است. اما پذيرش بي چون و چراي آنها نيز سرانجامي فاجعه بار دارد. (به قول مهراز عزيز معمار وظيفه داره كه با ورود امواج جهاني شرايطي رو براي تطبيق امواج تازه وارد با فرهنگ و اصالت ميهني جامعه اش فراهم كنه)
تنها راه چاره برخوردهاي علمي مستقل آزاد انديشانه و به دور از پيشداوريها و تعصبات جاهلانه است . بايد آگاهانه شناخت . نقد و تحليل كرد و با تلاش علمي و فرهنگي شرايط لازم براي هضم پديده هاي وارداتي فراهم آيد.
اما 2 مورد الگوبرداري تاريخي در تاريخ معماري ايراني :
به خاطر عملي شدن شعارها ومنافع سياسي انجمن معماران ايران در اولين نشست خودشون تصميم گرفتن سر در باغ ملي رو تخريب كنند كه به اجرا در نيامد( حالا اين كجاش تقليد بوده رو بايد از آقاي مهندس نوحي پرسيد)
صدور دستورالعملها و فتاوي هنرمندانه شهبانو فرح ( دختر عموي كامران ديبا )مبني بر رعايت اصول معماري ايراني كه سرانجام منجر به اجراي كتيبه هاي كاهگلي و كاشيكاري در منازل اشرافي و حتي در نوشگاه هاي منازل و هتلهاي در پايان دهه 40 و آغاز دهه 50شد. □ نوشته شده در
ساعت
11:43 PM توسط Unknown