--> یک مشت بجه معمار

 

 

 

Thursday, October 31, 2002

زندگي جالبي شده ... از يك طرف سايت پرشين بلاگ بسته شده و هر روز همه رو به صلح و دوستي و محبت جلب ميكنه كه بايستيد ما اومديم از اون طرف به اسم مخراز ما رو صدا مي زنن كه بيا داستان بنويس از اونطرف براي يك عكسي كه بعيد به نظر ميرسه چهارسوق باشه كلي احساسات فوران مي كنه از يك طرف جريان گوشتهاي آلوده معلوم نيست به كجا رسيده از دانشگاه ما سر در آورده يا از كارخانه هاي سوسيس كالباس فروشي از اون طرف اردو به خاطر كمبود استاد لغو ميشه.
عجب دنيايي شده... به قول عمه جانهاي قديمي : ”دوره آخرالزمونه...“


 



 

خيلي دلمون مي خواست که اين بلاگ از قانون کپي رايت تبعيت کنه ؛ ولي اگه از بخشي از اين صفحه استفاده کنيد ، کسي چيزي نميتونه بگه